وحید در محل کار مامان
روز شنبه 28 /8/90 ساعت تقریبا 13 بود که به دلیل یک کار فوری مجبور شدم بعد از زمان تعطیلی برای انجام کار اداره بمونم از اونجایی که حمید جون تاساعت 5 سر کار بود به ناچار رفتم دنبال وحید و آوردمش اداره .اول که به هیچ کس حرف نمی زد ولی کم کم شروع کرد به شلوغ کاری .دو بار که من رو به بهانه ...بلند کرد. همه ماژیکها رو همکارا جمع کردن و دادن به وحید تا مشغول نقاشی کشیدن بشه. خاله مریم یک مهر بهش داد قرار شد با اون بازی کنه حالا یک عکس میزارم تا ببینید چطوری با این مهر بازی کرد. آخر سر هم که دیگه حسابی خسته شده بود گفت من دیگه میرم مامان. ...
نویسنده :
عفت جون
9:50